دسته‌بندی نشده

هدف از برند سازی

آیا می‌دانید برندینگ به چه معناست؟

Branding یا همان برندسازی به معنای انجام فعالیت اثربخش کسب‌وکارها است. تاریخچه برندینگ به دهه ۲۰و ۳۰ میلادی باز می‌گردد. زمانی که برندهایی نظیر فورد و جنرال موتورز روی کار آمده بودند و با پژوهش درباره‌ی خواسته‌های مخاطبانشان تلاش می‌کردند تصویر مثبتی از خود در ذهن آن‌ها ایجاد کنند. هر کسب‌وکاری با ساخت برند روی ذهنیت مشتری متمرکز می‌شود و بزنگاه‌های ارتباط با مخاطب را به نفع کسب سود بیشتر طراحی و تقویت می‌کند. در این یادداشت به همه چیز درباره‌ی برندینگ پرداخته‌ایم. از دلایل اهمیت برندینگ، مراحل و انواع Branding تا معرفی عناصر برندینگ و روش‌های برندسازی. برای دانستن تمام نکات برندینگ با پیلبان همراه باشید.

برندینگ چیست؟

برندینگ» فرآیند ایجاد یک هویت متمایز و ویژه از یک برند در ذهن مخاطبان هدف و مشتریان آن است. به کمک Branding تصویر ذهنی مثبتی از یک کسب‌وکار در ذهن مخاطبان ترسیم می‌شود. نمود بیرونی برندسازی ساخت برند لوگو، تگ‌لاین، نام برند و هویت بصری یک کسب‌وکار است. اما این‌ها تنها پوسته‌ی برندسازی هستند. Branding در سطوح بسیار عمیق‌تر یک Business رخ می‌دهد و با اهداف، ارزش‌ها، ماموریت‌ها و شخصیت یک برند در ارتباط است.

برندینگ از رویکردهای جدید بازاریابی در دنیای امروز است. چراکه در گذشته، میان تقاضا از سمت مخاطبان و عرضه از سمت تولیدکنندگان یک کالا یا خدمت، تناسب برقرار بود. اما با پیشرفت  تکنولوژی و فراگیری آن، تعداد بازیگران و فعالان حاضر در صنایع مختلف بیشتر شد و بنابراین میزان عرضه از تقاضا پیشی گرفت. درنتیجه می‌توان گفت هم‌اکنون در دنیایی زندگی می‌کنیم که برای پاسخ به یک نیاز اساسی مثلا خوراک، با عرضه‌کنندگان خوراکی بسیاری مواجه هستیم. که هر کدام از آن‌ها در تلاش هستند سهم بزرگتری از بازار را نصیب خود کنند.

دلیل اهمیت برندینگ

رابطه‌ی میان برندینگ و توسعه‌ی کسب‌وکار بر کسی پوشیده نیست. برندینگ یک کسب‌وکار علاوه ‌بر آنکه تاثیر بسیاری بر جذب مخاطبان و مشتریان دارد، روی احساسات کارکنان یک مجموعه و بازار هم اثرگذار است. در این‌جا ۸دلیل اهمیت Branding و تاثیرات آن را بررسی می‌کنیم:

۱.برندسازی در ذهن مخاطبان شناخت و آگاهی ایجاد می‌کند

برندینگ در قالب لوگو، هویت کلامی، هویت دیداری، نام برند و … نمود پیدا می‌کند که این اجزاء به ایجاد هویت ویژه‌ی یک کسب‌وکار کمک می‌کند. چیزی که مخاطب از یک برند به خاطر می‌سپارد و ان را به یاد می‌آورد، در فرآیند ساخت برند طراحی می‌شود. هرچه شخصیت، ارزش، پیام برند، هویت کلامی و دیداری برند و فعالیت‌های دیجیتالی آن اثربخش‌تر باشد، تصویر پررنگ‌تری از برند در ذهن مخاطبان شکل می‌گیرد.

۲.برندینگ بر انتخاب مشتریان اثر می‌گذارد

چیزی که کمک می‌کند تا مشتری از میان برندهای مختلف در قفسه‌های یک فروشگاه، یکی را انتخاب کند، برندسازی است. مخاطبانی که در جستجوی یک کالای خاص هستند، انتخابشان را بر پایه‌ی تصورات ذهنی که از یک کسب‌وکار دارند، انجام می‌دهند. برندسازی ذهنیت مخاطبان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و با بیدار کردن احساساتشان، آن‌ها را وادار به انتخاب می‌کند.

داستان برند مک دونالد یکی از بهترین مثال‌ها برای درک اثر برندسازی بر انتخاب مشتریان است. برندینگ مک دونالد در سال‌های اخیر در ذهن مخاطبان آن بسیار منفی بود. این برند همچون یک غذای ناسالم، چرب و مضر در ذهن مخاطبان تداعی می‌شد و این تصورات روی میزان رضایت مشتری تاثیر گذاشته و مک دونالد را از گزینه‌های انتخابی مشتریان خارج می‌کرد. سپس این برند فست فود با بازنگری در برندینگ خود و اضافه کردن چند آیتم غذایی سالم توانست مجددا نظر مخاطبان را جلب کند و غذاهای مک دونالد را به سبد غذایی مشتریان بازگرداند

۳.برندسازی در مشتریان احساس غرور ایجاد می‌کند

برندینگ کمک می‌کند که مشتریان به عضویت یک خانواده‌ی جدیددربیایند و از اینکه عضوی از آن هستند احساس افتخار داشته باشند. برندسازی اگر درست انجام شود، ارزش‌هایی را به مخاطب می‌دهد، که مشتری حاضر است به خاطر داشتن آن، از برندهای دیگر چشم‌پوشی کند. احساس غرور، احساس باارزش‌بودن، برتری، تمایز و تفاوت همگی با Branding در مخاطبان ایجاد می‌شود.

ایجاد احساس افتخار و غرور در مشتریان به کمک Branding

به مثال برند اپل و تاثیر ساخت برند آن در ایجاد احساس غرور در مشتریان دقت کنید: برندینگ اپل بسیار قوی است. ارزش‌هایی که این برند به مشتریان خود می‌دهد، متمایز از دیگر برندهای کالای دیجیتال است. این برند از مزیت و هویت متمایز خود برای ایجاد احساس برتری و تمایز در مشتریان استفاده کرده است. درنتیجه می‌بینید که هر کسی که یک آیفون یا مک‌بوک دارد، خود را عضو خانواده‌ی بزرگ اپل می‌داند. به این ترتیب محصولات و سیستم عامل خاص این برند به دستورزبان مشترک کسانی تبدیل شده است که به جامعه‌ی Apple تعلق دارند.

۴.ساخت برند قوی کارمندان مجموعه را وفادار می‌کند

برندسازی تاثیرات مثبت بسیاری در درون یک سازمان ایجاد می‌کند که یکی از آن‌ها وفاداری در کارمندان است. برندینگ اگر به ایجاد یک تصور مثبت از یک کسب‌وکار بینجامد، باعث ایجاد غرور جمعی در کارمندان می‌شود. هرچه تصویری که از یک برند ایجاد می‌شود، مثبت‌تر باشد، تمایل کارمندان به ادامه‌ی همکاری با آن مجموعه بیشتر می‌شود. چرا که اعضای یک مجموعه خود را در ایجاد احساس مثبت در مخاطبان سهیم می‌دانند و دوست دارند متعلق به سازمانی باشد که برای مشتریان و جامعه مفید است.

۵. برندینگ رقابت را آسان می‌کند

برندینگ، رقابت و مارکتینگ را آسان می‌کند. در شیوه‌های قدیمی بازاریابی، هزینه‌های بسیاری صرف تبلیغات و رقابت با برندهای دیگر می‌شد. این یعنی رویکردهای سنتی مارکتینگ بر نگاه به دیگران متمرکز بوده است. درحالی به کمک ساخت برند با یک چرخش ۱۸۰درجه‌ای، تمرکز بر درونِ کسب‌وکار قرار گرفته است.

آسان شدن فرآیند رقابت میان برندها به کمک برندسازی

به کمک Branding دیگر نیازی نیست فعالیت‌های یک مجموعه مطابق با بازیگران دیگر بازار تنظیم شده و تغییر کند. بلکه تنها کافی است با نگاه به پتانسیل‌های درون یک کسب‌وکار زیردسته‌ای از خدمات و محصولات منحصربه‌فرد را به کمک برندینگ ایجاد کرد، زمین بازی را تغییر داد یا انتظاری متفاوت در ذهن مخاطب ایجاد کرد.

6.برندینگ در تبلیغات تاثیر مثبت می‌گذارد

Branding پایه‌های هویتی یک کسب‌وکار را می‌سازد و این پایه‌های هویتی در بزنگاه‌هایی همچون کمپین‌های تبلیغاتی خود را نشان می‌دهند. هویت بصری و کلامی که در یکی از مراحل ساخت برند طراحی شده‌اند، در این مرحله نمود پیدا می‌کنند. شعار، گرافیک، محتوای شبکه‌های اجتماعی و … از عناصر هویتی برند هستند که در فرآیند برندسازی خط مشی‌های آن‌ها مشخص می‌شود.

برندسازی؛ یک رویکرد جدید در بازاریابی

در چنین شرایطی برندینگ به کمک کسب‌وکارها می‌آید تا با تمرکز بر ساخت یک هویت متمایز، روی انتخاب مشتریان اثر بگذارد. Branding ارزش‌های منحصربه‌فرد یک سازمان را برجسته می‌کند و به کمک ابزارهای برندینگ در معرض دید مخاطب قرار می‌دهد. این یعنی کسب‌وکارهایی که در حوزه‌ی خوراکی فعالیت می‌کنند، می‌توانند با ساخت برند، خودشان را به مخاطبان بشناسانند و در ذهن آن‌ها تثبیت شوند.

یکی از مهم‌ترین مباحثی که در زمینه برندینگ و برندسازی مطرح می‌شود، مشخص کردن اهداف برند و پیش گرفتن آن‌ها در کار مارکتینگ است. هدف برند شبیه به یک نقشه راه برای کسب و کار شما عمل می‌کند تا آنچه را که در چشم‌انداز فعالیتتان در نظر دارید، بسیار عملی‌تر انجام دهید. هدف در برند از اصول اساسی ساخت و ایجاد برند به شمار می‌رود و هر صاحب ایده و کسب و کاری باید در جهت تدوین آن تلاش کند.

معرفی انواع استراتژی برندینگ

کسب‌وکارهای مختلف از راه‌های مختلفی دست به برندسازی می‌زنند. این شیوه‌های مختلف را استراتژی برندینگ می‌گویند. 2 استراتژی پرکاربرد در دنیای برندینگ عبارت‌اند از:

  • استراتژی Positioning یا جایگاه‌یابی: در این استراتژی برندها با توجه به جایگاه دیگر رقبا، جایگاه خود را تعیین می‌کنند. در این شیوه معمولا کسب‌وکارها به دنیال زمین‌های بازی خالی و فرصت‌های بکر برای ایجاد بازار می‌گردند. این استراتژی یکی از انواع قدیمی استراتژی برندینگ است.
  • استراتژی Framing یا قاب‌بندی: در این استراتژی برندها خود را با مجموعه‌ای از صفات و ویژگی‌ها در ذهن مخاطب قاب می‌گیرند یا Frame می‌کنند. در این استراتژی به جای تمرکز بر عملکرد رقبا تلاش می‌شود با تعریف دسته‌ای از خدمات یا محصولات جدید، بازاری جدید برای یک کسب‌وکار تعریف شود.

چرا هدف برند مهم است؟

دن سالوا (Dan Salva)، متخصص برندسازی و نویسنده کتاب Big Audacious Meaning در باب اهمیت هدف برند می‌گوید: [هدف تجاری] شما را در برابر کسانی که امیدوارهستید به آنها خدمت کنید، مقاومت‌ناپذیر می‌کند. این مسئله می‌تواند به مشتریان کمک کند تا احساس کنند که بخشی از یک تلاش بزرگتر هستند و حرکتی برای ایجاد تغییر را در پیش دارند.

هدف برند مهم است زیرا به مشتریان شما نشان می‌دهد که شما فقط تحویل‌دهنده محصولات، خدمات یا برگزارکننده کمپین‌های تبلیغاتی نیستید. شما یک هدف دارید و این بزرگ‌تر از سودآوری است.

بمپوراد نیز در مورد ضرورت اهمیت به هدف برنده گفته است: «امروزه نسل رو به رشد مشتریان، به دنبال برندهای تجاری هستند تا چیزی بزرگتر از کالاهایی که می‌فروشند را به جهان نشان دهند. آنها می‌خواهند برندها اخلاقی الهام بخش را توصیه کنند، دیدگاه قاطعی بیاورند و برای تأثیر مثبت در جهان اقدام کنند».

چشم‌انداز برند چیست؟

شاید لازم باشد پیش از آن که درباره اهمیت و کارکردهای چشم‌انداز برند صحبت کنیم، اندکی آن را تعریف کنیم.

بسیاری از افراد برای ساختن یک برند در قدم اول لیستی از اهداف مورد نظرشان تهیه می‌کنند. گاه دیده می‌شود که صاحبان کسب و کار و ایده‌ها نیز چشم‌انداز و دورنمایی از آنچه را که قصد دارند به آن برسند، تهیه می‌کنند. این کار ذهن افراد را نظم می‌بخشد و به این سوال مهم در کارشان پاسخ می‌دهد که هدف از برندسازی چیست؟

برای آن که هدف‌هایتان را در برندینگ مشخص کنید، همانند ارزش ویژه برند، خوب است که انگیزه و مقصودتان را مشخص کنید. آیا هدف شما از این کار ایجاد آگاهی است یا می‌خواهید یک ارتباط عاطفی را با مشتریان خود ایجاد کنید. آیا قصد دارید ویژگی‌های متمایز را انتقال دهید، اعتبار و اعتماد کسب کنید یا ترجیح خریدار را جلب کنید؟

داشتن هدف در برند به مسیر شما شکل داده و فعالیتتان را درست در راهی که باید قرار می‌دهد.

تفاوت هدف برند در مقابل چشم‌انداز، مأموریت و ارزش‌های تجاری

تا اینجا، ما در مورد هدف برند و دلیل اهمیت آن صحبت کردیم. اما همچنین مهم است که مشخص کنیم جایگاه هدف برند کجاست. هدف برند شما چشم‌انداز، رسالت یا ارزش‌های تجاری شما نیست. بدیهی است که آنها با هم مرتبط هستند. هر یک از دیگری ساخته می‌شود. اما اگر چشم‌انداز (Brand vision)، ماموریت (Mission) و ارزش‌های (values) شما عناصر سازنده برند شما هستند، هدف خود را به عنوان پایه و اساس در نظر بگیرید.

چشم‌انداز تجاری شما، جایی است که می‌خواهید با آن دست یابید. ماموریت شما نحوه رسیدن به آن نقطه است و ارزش‌های شما نحوه عملکرد شما را در طول مسیر مشخص می‌کند. همه آنها در درون سازمان متمرکز هستند. آنها نماینده شما هستند. آن هم زمانی که در مورد نام تجاری خود صحبت می‌کنید.

تعریف آنها مهم است، اما هیچ یک به اندازه هدف شما قدرتمند نیستند. نقل قولی از سالوا در این موضوع، برای ما راهگشا خواهد بود. وی معتقد است: “هدف شما – یا همان معنای بزرگ جسارت‌آمیز – دلیل انجام کارهای شماست که باید بالاتر از چشم‌انداز، مأموریت و ارزش‌ها باشد و آنها را آگاه و راهنمایی کند.

این هدف همان تفاوتی است که در یک زندگی، یک جامعه یا حتی جهان ایجاد خواهید کرد. با روشن کردن هدف خود، به مردم کمک می‌کنید که درک کنند برند شما چگونه به آنها و دنیای آنها خدمت می‌کند. زمینه را برای دعوت از آنها فراهم می‌کند تا هدف بزرگتری را که برای نام تجاری خود روشن کرده‌اید، دنبال کنند.

انواع مختلف برندسازی

تقریبا همه چیز را می‌توان به یک برند تبدیل کرد. از یک محصول گرفته تا خدمت‌های یک سازمان. بنابراین می‌توان با طیف وسیعی از انواع برندینگ روبه‌رو بود. انواع مدل‌های برندینگ عبارت‌اند از:

  • دیجیتال برندینگ یا برندسازی در دنیای دیجیتالی:

به ساخت هویت کلامی و بصری یک برند در دنیای دیجیتالی و تلاش برای ارتباط با مخاطبان در دنیای دیجیتالی. مانند طراحی وب‌سایت، فعالیت در شبکه‌های اجتماعی، برگزاری کمپین‌های آنلاین  … دیجیتال برندینگ می‌گویند.

  • پرسونال برندینگ یا ساخت برند شخصی:

تعیین الگوی شخصیتی فرد، نحوه‌ی رفتار و برقراری ارتباط با دیگران در شبکه‌های اجتماعی و کانال‌های ارتباطی و در آخر ساخت برند شخصی او به منظور ارتقاء سطح کاری و اجتماعی.

  • برندینگ سازمانی یا ایجاد برند شرکتی:

ساخت هویت یک شرکت از طریق تعیین چهارچوب‌های کلامی، دیداری، رفتاری و طراحی نقاط تماس سازمان به منظور ارتباط بهتر با مشتریان، ایجاد فرهنگ سازمانی و ایجاد احساس وفاداری در کارمندان را برندینگ سازمانی می‌گویند.

  • برندینگ محصول و خدمات:

انتخاب نام، شعار، طراحی چهارچوب‌های هویت دیداری، تعیین چهارچوب‌های تبلیغات در فضای آنلاین و آفلاین برای یک کالا یا خدمت به منظور اثرگذاری بر مخاطب و افزایش فروش آن را برندینگ محصول می‌گویند.

  • برندسازی مشترک یا برندسازی اشتراکی چند کسب‌وکار:

همکاری برندهای مختلف برای تولید یک محصول یا خدمت مشترک با هدف تکیه بر نقاط قوت یکدیگر و استفاده از فرصت‌های رشد را برندسازی مشترک می‌گویند که اسم دیگر آن کوبرندینگ است.

معیارهای مهم برای ساخت هدف برند

برای آن که اهداف برند خود را تعیین و فعالیت تان را حول محور آن تعریف کنید، نیاز است که معیارهای مهمی را در نظر بگیرید. این معیارها به ذهن و کار شما نظم می‌بخشند و نام تجاری شما را در گروه نام‌های بزرگ، محبوب و پر مشتری قرار می‌دهند.

۱. ایجاد برند آگاهی و تسلط به بازار

برند آگاهی آنقدر مهم است که بسیاری از شرکت‌های بزرگ و کوچک، برای موفقیت در زمینه برندسازی، آن را قدم اول می‌دانند. ایجاد برند آگاهی(Brand Awareness) در واقع منجر به تسلط به بازار می‌شود. بر همین اساس است که افراد و نام‌های تجاری معروف و بزرگ، با آگاه ‌سازی مخاطب، بازار را در دست می‌گیرند؛ چرا که مشتریان، برندها را بر اساس میزان شناخت و معروفیت آن‌ها انتخاب می‌کنند.

ایجاد برند آگاهی باعث می‌شود که مشتریان شما، به میزان بیشتری با برند و کلیت فعالیتتان آشنا شوند و از این رو با تصویر دقیق‌تری فعالیت‌های برند شما را همراهی و دنبال کنند. با تعریف این هدف می‌توانید بر بازار تسلط پیدا کنید و کسب و کارتان را رونق ببخشید.

۲. ایجاد ارتباط عاطفی

در میان اهداف برند خود ایجاد یک ارتباط عاطفی را در نظر بگیرید. بسیاری از شرکت‌ها، حتی شرکت‌های نامدار و بزرگ، گاهی این هدف مهم را از قلم می‌اندازند یا توجه کمتری به آن می‌کنند. اما باید بدانید که ایجاد یک ارتباط عاطفی میان برند و مشتریان‌تان می‌تواند راهی برای پیشرفت برند و کسب و کارتان باشد.

برندهایی که رابطه عاطفی را جدی می‌گیرند و آن را در لیست اهداف خود قرار می‌دهند، در واقع تاثیر مستقیمی بر قلب مشتریان خود می‌گذارند. زیرا مشتریان همان چیزی را می‌یابند که در درون‌شان احساس می‌کنند.

محصول شما با ارائه احساس امنیت و رضایت به مشتری، جای خودش را نزد او پیدا می‌کند و مورد انتخاب قطعی مشتری‌ها قرار می‌گیرد.

۳. ایجاد تمایز در محصول

در استراتژی مارکتینگ خود ایجاد نقطه تمایز محصول و تفاوت آن را با سایر محصولات رقابتی در نظر بگیرید. اگر می‌خواهید در تعیین اهداف برند و نام تجاری‌تان موفق عمل کنید باید به ایجاد تمایز در محصول توجه کنید.

همانطور که می‌دانید در زمین رقابت حجم زیادی از محصولات با کارایی‌های مختلف وجود دارد. شما به عنوان صاحب ایده و کسب و کار باید این نکته را در نظر بگیرید که همه افراد محصول یا خدمات شما را کامل و بدون نقص نمی‌دانند. یک راه موثر برای جلب توجه و رضایت مشتری نسبت به محصول، ایجاد تفاوت است که باید آن را در میان هدف‌های برند جای دهید.

۴. دست یافتن به علاقه و انگیزه مشتری

برای تعیین چشم‌انداز برند باید دست یافتن به علاقه و انگیزه مشتریان را نیز لحاظ کنید. شما و هر فرد دیگری برای آن که یک محصول یا خدمات را انتخاب کنید، قطعا ترجیح می‌دهید یک انتخاب ایمن و درست داشته باشید. آنچه در این میان می‌گنجد، همان علاقه و انگیزه مشتریان است. می‌توانید نام تجاری‌تان را با در نظر گرفتن ذائقه و سلیقه مشتری به شهرت برسانید و مشتریان را برای انتخاب آنچه که واقعا می‌خواهند، یاری کنید. در این صورت یک مشتری وفادار می‌داند که برند شما دقیقا چه چیزی را ارائه می‌کند. در نتیجه مشتری، با آگاهی به سراغ شما می‌آید و به یکی از وفاداران برندتان تبدیل می‌شود.

هدف داشتن در برند را جدی بگیرید

همانطور که گفته شد،اهداف برند در واقع فعالیتی است که در جهت موفقیت در حوزه برندینگ انجام می‌شود. آنچه در اینجا مهم است، تعیین درست، اصولی و دقیق چشم‌اندازهای برندینگ شماست. اگر این کار را با وسواس و توجه ویژه انجام دهید، می‌توانید از طی مسیر درست در کار خود مطمئن شوید.

جدیت در تعیین هدف‌های برند راهی است که از طریق آن اعتبار تجاری شما تایید می‌شود، ارتباط مشتریان با محصولات و خدمات شما شکل می‌گیرد و دایره‌ای از مشتریان و کاربران وفادار برایتان به وجود خواهد آمد. تمام این نتایج، از توجه شما به تعیین چشم‌اندازها و تهیه دورنمای مناسب از حوزه تجاری‌تان حاصل می‌شود.

بمپوراد (Raphael Bemporad) یکی از شرکای تجاری در BBMG برای تعریف این مهم، می‌گوید: «ما معتقدیم که هدف برند در تقاطع دلیل اصلیِ بودن یک شرکت و نیازهای برآورده نشده انسان که می‌تواند به طور منحصر به فرد در بازار و جهان برآورده کند»، زندگی می‌کند. ما به طور کلی درباره هدف نام تجاری فکر می‌کنیم تا نشان دهیم چگونه شما برای هر ذینفع که نام تجاری شما را لمس می‌کند ارزش خاص او را ایجاد می‌کنیداز جمله: مشتریان، کارمندان، اعضای جامعه، شرکا، سهام داران و غیره. ما قصد داریم به این مرحله برسیم که بتوانیم پیشرفت کنیم.

چگونه می‌توان هدف برند خود را تعریف کرد، ساخت و به بازار عرضه نمود؟

۱-دلایل خود را تعریف کنید.

اولین قدم برای کشف هدف برند شما تعریف«چراهای»کسب و کار شماست. بهترین راه برای انجام این کار این است که از خودتان سوالات عمیقی بپرسید. به گفته سالوا، سه سوال اساسی وجود دارد که باید هنگام تعیین هدف نام تجاری، در نظر داشته باشید:

  • در چه چیزی بهترین هستید؟
  • به چه چیزی علاقه دارید؟
  • چه تفاوتی می‌توانید ایجاد کنید؟

پاسخ به این سوالات می‌تواند بینشی ارزشمند به شما بدهد که شما را به عنوان یک برند موفق سوق خواهد داد. همچنین می‌تواند به شما کمک کند مناطقی را که ممکن است از تراز خارج شوند، شناسایی کنید.

سالوا می‌گوید: «اطمینان حاصل کنید که پاسخ‌ها همسو هستند. به عبارت دیگر، اگر شما علاقه‌مند به چیزی هستید و تفاوتی که می‌توانید ایجاد کنید را تشخیص داده‌اید، اما در آنچه در آن بهترین هستید دست نیافته‌اید، پس باید تا زمان هماهنگی روی جواب‌های خود کار کنید».

ممکن است نیاز به جستجوی در شخصیت خود را به صورت عمیق‌تر، ضروری حس کنید تا دریابید که چگونه استعدادها، اشتیاق و توانایی شما برای ایجاد تغییر در یک راستا قرار خواهند گرفت.

۲-هدف خود را در برنامه‌ریزی برند قرار دهید.

وقتی هدف برند خود را تعریف کردید، وقت آن است که آن را در برنامه‌ریزی‌های مربوط به نام تجاری خود جا بدهید و این مسئله از بیان و به اشتراک‌گذاری آن در تیم شما، شروع می‌شود.

از درون سازمان شروع و تمرین کنید. اعضای تیم شما باید معتقد به هدف برند باشند. ابتدا روی آنها تمرکز کنید. به آنها کمک کنید هدف را درک کرده و از این موضوع هیجان زده شوند.

هنگامی که کل تیم شما با هدف برند کسب و کارتان همراه شوند، می‌توانند حس و مسئولیت لازم را داشته باشند و هر روز آن را وارد کار خود کنند. هدف برند شما در ارتباطات، طراحی، بازاریابی شما وجود خواهد داشت. وقتی هر عضو تیم با هدف شما همسو باشد، هدف برند شما در همه کارهایی که انجام می‌دهید، القا می‌شود.

۳-هدف برند خود را بازاریابی کنید.

هنگامی که تیم شما با هدف برند شما همسو شد (و این هدف در تمام عملکردهای تجاری شما تزریق شده است)، وقت آن است که شروع به فهمیدن چگونگی انتقال این هدف به جهان کنیم یا به عبارت دیگر، نحوه بازاریابی نام تجاری خود هدف را مشخص کنیم.

موثرترین استراتژی‌های بازاریابی به مدل کسب و کار شما، محصولات یا خدمات و مشتریانی که خدمت می‌کنید بستگی دارد. اما قطعا چند روش وجود دارد، که باید آنها را وارد چرخه کار خود کنید.

۴-از هدف برند خود، به صورت استراتژیک استفاده کنید.

همانطور که گفته شد، شما می‌خواهید هدف مورد نظر را در همه کارهایی که انجام می‌شود، منتقل کنید. برای اینکه بتوانید هدف برند خود را به طور موثر بازاریابی کنید، باید در مورد چگونگی استفاده استراتژیک از آن فکر کرده و اینکه چگونه مخاطبان شما از مشتری احتمالی به مشتری وفادار تبدیل می‌شوند را در نظر بگیرید.

چشم‌انداز شما در سفر مشتری مشخص خواهد شد. البته هدف شما نیز در آن سفر، نقش زیادی دارد. اما این امکان نیز وجود دارد که با پیشرفت سفر، برخی از مولفه‌های ما تغییر ‌کنند. هنگامی که مشتریان در برخورد با چشم‌اندازهای ما و هم چنین برای اولین بار با نام تجاری ما روبرو می‌شوند، هدف ما ممکن است قسمت مهمی از دلیل جذب آنها به کسب و کارمان باشد.

بنابراین، منطقی است که هدف اصلی برند شما در مرکزیت سفر مشتری قرار گیرد. یا شاید تشخیص بدهید اولین جایی که مشتریان بالقوه با نام تجاری شما روبرو می‌شوند، بهترین مکان برای رویاروئی آنها با اهداف شما باشد. این موارد تماما به تصمیم شما بستگی دارد.

به این نمونه توجه کنید:

ببه عنوان مثال شرکت TOMS به دلیل هدف برند«یک به یک» شناخته شده است و اینکه به ازای هر جفت کفش یا عینک فروخته شده، یک جفت کفش یا عینک به فرد نیازمند اهدا می‌کنند. به محض مراجعه به سایت آنها، این هدف برند را یادآوری می‌کند. این شرکت در سایت خود با یک پنجره بازشو به شما یادآوری می‌کند که خرید شما تأثیر مهمی در زندگی یک فرد خواهد داشت (همراه با ۱۰ دلار تخفیف برای شما).

آنها همچنین دارای یک صفحه Stories هستند که عمیقا به هدف نام تجاری خود می‌پردازند و برنامه‌های مختلفی که آنها در حال کار بر روی آنها هستند، این هدف را به بخشی از زندگی مشتریان تبدیل می‌کند.

در حالی که هدف برند آنها در تمام مراحل تجاری کلی آنها تزریق شده است، آنها همچنین اجازه می‌دهند بازدیدکنندگان بدون توجه به جایی که در وب‌سایت هستند (به لطف پیوند تأثیر شما در نوار ناوبری) به اطلاعات بیشتری در مورد هدف برند TOMS دسترسی پیدا کنند.

TOMS از هدف نام تجاری خود به طور استراتژیک در بازاریابی خود استفاده می‌کند. بهتر است که اگر شما نیز می‌خواهید از هدف نام تجاری خود به طور موثر استفاده کنید، برای این کار برنامه‌ریزی کرده و همواره آن هدف را برای مخاطبان به نمایش بگذارید.

۵-موضع‌گیری کنید.

داشتن یک هدف برند مسئله مهمی است اما ایستادن پای آن هدف، چیز دیگری است. هیچ‌وقت این گمان را به خود راه ندهید که مشتریان منظور ما را نمی‌فهمند. مشتریان از مسائل گنگ بیزارند و برای آنها، تنها بیان هدف نام تجاری شما کافی نیست.

اگر می‌خواهید آنها واقعا شما را باور کنند، باید مایل باشید برای هدف نام تجاری خود، موضع بگیرید. حتی اگر این کار سختی باشد. زمانی که بمپوراد می‌گوید:« مشتریان می‌خواهند برندها سهمی در جهان داشته باشند.» منظور او فقط واکنش در برابر چرخه اخبار امروز نیست، بلکه دانستن این است که در کجا ایستاده‌اید و در هنگام بروز مشکلات، کجا باید ایستاده باشید.

به این نمونه دقت کنید:

هدف از نام تجاری نایک کاملا با شعار ” Just Do It” خلاصه شده است. آنها این کار را با تبلیغات خود و با حضور کالین کاپرنیک (فوتبالیست معروف آمریکائی)، دنبال کردند.

کاپرنیک یک حرکت اعتراضی را در NFL آغاز کرد. بسیاری از بازیکنان هنگام سرود ملی به عنوان راهی برای اعتراض به ظلم و خشونت پلیس علیه اقلیت‌ها در ایالات متحده، زانو زدند. سیاست شما هر چه باشد، صرف نظر از هزینه، انکار نمی‌کند که کاپرنیک برای آنچه معتقد بود، ایستاد.

و نایک نیز همین کار را انجام داد. کمپین تبلیغاتی Kaepernick بدون جنجال نبود. در واقع، برخی از گروه‌های سیاسی خواستار تحریم کامل این برند بودند. اما نایک پشت کمپین آنها ایستاد. در اصل این شرکت، با این کار پشت هدف برند آنها ایستاد.

در ابتدا، به نظر می‌رسید که نایک اشتباه کرده است. در میان درخواست‌های تحریم، این برند ضرر ۴ میلیارد دلاری را تجربه کرد. اما نایک می‌دانست که در پشت هدف برند خود ایستادن، در پایان نتیجه خوبی خواهد داشت. وقتی که ارزش بازار برند ۶ میلیارد دلار افزایش یافت و در اواخر سال ۲۰۱۸ به بالاترین حد خود رسید، این حمایت نتیجه لازم را در بر داشت.

۶-یک حرکت را شروع کنید.

یکی از بهترین راه‌ها برای بازاریابی هدف برند شما، این است که افراد دیگر را درگیر کار کنید. بمپوراد می‌گوید: «ارتباط برند مستلزم استقبال از صداهای مختلف و متفاوت روی میز است. استفاده از خرد جمعی ما برای حل مشکلات در کنار هم و جمع کردن مشتریان و کارمندان برای همکاری با ما به عنوان سفیران برند، می‌تواند گزینه مناسبی باشد»

«از طرف دیگر، شروع یک جنبش هدایت شده می‌تواند به ویژه هنگامی تأثیرگذار باشد که برندها با هم متحد شوند و از طرف همتایان و رقبای خود به منظور ایجاد تغییر مثبت برای جامعه، دعوت به همکاری کنند».

طبق مقاله‌ای در Fast Company، در سال ۲۰۱۵، کمپین #OptOutside که از طرف شرکت REI  طراحی شده بود (این کمپین برای مبازره با مصرف‌گرائی، مردم را به حضور در فضای آزاد در روز جمعه سیاه تشویق می‌کند)، بیش از ۱٫۴ میلیون نفر، ۱۷۰ شرکت در فضای باز و سازمان‌های غیرانتفاعی را برای مشارکت درگیر کرد. در طی سه سال گذشته این ارقام به ۱۵ میلیون نفر و ۷۰۰ سازمان رسیده است.

کمپین #OptOutside یک جنبش واقعا هدفمند است. این جنبش تأثیر جدی بر کسب و کار REI داشته است. بمپوراد معتقد است: “در سال ۲۰۱۸، این کمپین آگاهی از برند را ۱۴٪ و میزان ترافیک سایت این شرکت را ۳٫۶ برابر افزایش داد.

مراحل ساخت برند

چگونه در 7 مرحله برندسازی کنیم؟

یکی از سوال‌های اصلی بسیاری از کسب‌وکارهای سنتی، یا شرکت‌های کوچک این است که اصول برندینگ چیست؟ در این‌جا مراحل ساخت برند را به ترتیب بررسی می‌کنیم:

۱.تعیین پرسونا

اولین قدم ساخت برند، تعیین مخاطب هدف است. محصولات و خدمات یک شرکت مطابق با مخاطبان و نیازهای یک شرکت تعریف و طراحی می‌شوند. تعیین پرسونا روی تصویرذهنی از یک برند تاثیرگذار است و انرژی و فعالیت‌های یک کسب‌وکار را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. مخاطبان یک برند می‌توانند، جوان و کم‌تجربه یا میان‌سال و باتجربه باشند. از میان طیف بزرگ کلاس اقتصادی، یک برند می‌تواند روی دسته‌ی خاصی از مخاطبان با سطح درآمدی به‌خصوصی متمرکز شود. این انتخاب‌ها برای کلاس تحصیلی و اجتماعی مخاطبان و سلیقه و علایق آن‌ها هم باید انجام شود. انتهاب پرسونا از این نظر اهمیت دارد که روی محصول نهایی و خروجی یک برند اثر می‌گذارد. به طور مثال در داستان برند گوچی دیدیم که چگونه تعریف پرسونای جدید در سال‌های ابتدایی قرن ۲۱، و درنظر گرفتن استایل خیابانی برای گروه‌سنی جوان، روی طراحی لباس این برند اثرگذاشت.

۲.جایگاه‌یابی برند

جایگاه‌ یابی یکی از مراحل اصلی برندینگ است که در آن جایگاه برند در بازار و در میان رقبا مشخص می‌شود. کسب‌وکارها بسته به پتانسیل‌هایی که در خود می‌بینند، جایگاه‌های متفاوتی را برای خود ترسیم می‌کنند.

جایگاه‌یابی برند، یکی از مراحل برندینگ

مثلا «اولین بودن»، «پیشرو بودن»، «گران بودن»، «لوکس بودن» و … جایگاه‌های کلانی هستند که می‌توان برای یک برند متصور شد. انتخاب از میان جایگاه‌های برند بستگی مستقیمی به استراتژی برند دارد. در یادداشت «بررسی برندینگ اسنپ؛ برندینگ اسنپ چه ویژگی‌هایی دارد؟» اشاره کرده‌ایم که این برند چگونه با ایجاد یک زیردسته‌ی جدید از خدمات حوزه‌ی حمل‌ونقل توانست جایگاه اول و پیشرو را در این بازار از آن خود کند.

۳.تعیین اهداف و ماموریت‌های برند

در فرآیند برندسازی، بعد از تعیین پرسونا و جایگاه برند، نوبت به تعیین اهداف می‌رسد. اهداف یک برند در راستای رساندن برند به جایگاه آن و رفع نیازهای مخاطب طراحی می‌شود. اما از آنجایی که اهداف بسیار کلی هستند، باید با طراحی ماموریت‌هایی آن‌ها را خرد، دست‌یافتنی و قابل اندازه‌گیری کرد. ماموریت‌ها همان راهبردهای کوتاه‌مدت، میان‌مدت یا بلندمدتی هستند که با کمک ابزارهای لازم می‌توان آن‌ها را مورد ارزیابی قرار داد.

۴.تعیین ارزش‌ها و مزیت رقابتی برند

منظور از ارزش‌های یک برند، ۲چیز است: اول: ارزش‌هایی که درون یک مجموعه وجود دارد و یک کسب‌وکار در راه رسیدن به اهداف برند به آن‌ها دست می‌یابد. مثلا ارزش‌هایی مثلا مشارکت جمعی میان اعضاء سازمان، مسئولیت‌پذیری، رقابت‌جویی، روزآمدی و … لازمه‌های یک برند برای رسیدن به جایگاه «اولین بودن» است.

تعیین ارزش برند و مزیت رقابتی آن در مراحل ساخت برند

دوم: ارزش‌هایی که هر برند به مشتریان و مخاطبان خود می‌دهد، ارزش ویژه یا مزیت رقابتی یک برند است. مزیت رقابتی هر برند را می‌توان در ادامه‌ی این گزاره پیدا کرد. «من از برند X خرید می‌کنم چون ….» دلایلی که مشتریان از یک برند خرید می‌کنند»، معمولا به ارزش ویژه‌ی آن اشاره دارد. مثلا بهینگی، زیبایی و … همه می‌تواند ارزش ویژه‌ی یک برند برای مشتریان باشد.

۵.طراحی شخصیت برند

یکی از مراحل برندینگ، خلق شخصیت برند است. در این مرحله باید دید اگر یک برند را بخواهیم به یک انسان تشبیه کنیم، او چه ویژگی‌ها، خلق‌وخو و علایقی دارد. طراحی شخصیت برند به ماندگاری کسب‌وکارها در ذهن مخاطبان و تعامل موثرتر با مشتریان کمک می‌کند. خصیت برند تعامل مخاطب با سازمان‌ها را سهل و مخاطبان را وارد حلقه‌ی مشتریان می‌کند. در صرت که تعامل با شخصیت برند مطلوب باشد، می‌توان شاهد تکرار خرید و بازگشت دوباره‌ی مشتریان بود.

۶.خلق هویت بصری و هویت کلامی برند

درباره‌ی ساخت و چیستی هویت برند به طور مفصل در یادداشت « هویت برند چیست؟ ساخت Brand Identity در ۷مرحله » صحبت کرده‌ایم. هویت کلامی و هویت بصری، نمود بیرونی یک کسب‌وکار در ارتباط با مخاطبان هستند. برای ارتباط موثر با مخاطبان باید هویت برند را تمامی Touch Pointهای برند طراحی کنیم. نام، شعار و تگ‌لاین برند، رنگ، لوگو، گرافیک، تصاویر و محتواهای نوشتاری و تصویری همگی مشخص‌کننده‌ی هویت کلامی و هویت بصری برند هستند. پوسته و ظاهر برند را همین عناصر تشکیل می‌دهند و بازنمود تصمیم‌گیری‌های کلان و زیرساختی Branding هستند.

۷.ورود به دنیای دیجیتالی

بسیاری فرآیند Branding را بعد از طراحی هویت بصری و کلامی آن تکمیل شده می‌دانند. درحالی که بهره‌گیری از پتانسل‌های دنیای دیجیتالی برای فعالیت در بازارهای امروزی ضرورت دارد. بنابراین تا یک برند پا به دنیای صفر و یک نگذارد و از ابزارهای دیجیتالی برای تقویت و نمایش خود استفاده نکند، ماموریت‌های خود را به انجام نرسانده است. ابزارهای متعددی برای دیجیتال برندینگ در اختیار کسب‌وکارها قرار دارد که در یادداشت «دیجیتال برندینگ یا برندسازی دیجیتال چیست؟» آن‌ها را بررسی کرده‌ایم. از میان تمامی ابزارهای دیجیتال برندینگ طراحی وب‌سایت و سئو از همه مهم‌تر است. امروزه گستردگی دنیای اطلاعات و ارتباطات تاحدی زیاد است که لزوم بهینگی نتایج در گوگل و طراحی وب‌سایت خلاقانه و کارآمد را برای تمامی کسب‌وکارها آشکار کرده است.

از کجا بدانیم در برندینگ موفق عمل کرده‌ایم؟

برای آنکه بدانید در برندینگ موفق عمل کرده‌اید یا خیر، باید مراحل آنالیز روند برندینگ را انجام دهید. ما در یادداشت «ارزیابی برندینگ؛ معرفی ۶ شاخص آنالیز روند برندینگ» شاخص‌ها و فاکتورهایی را معرفی کرده‌ایم که به کمک آن می‌توان فهمید یک کسب‌وکار چه تصویری در ذهن مخاطبان ایجاد کرده است. شاخص وفاداری، شاخص کیفیت ادراک شده، شاخص رهبری بازار، شاخص تداعی و تمایز، شاخص رفتار بازار و شاخص آگاهی از برند، ابزارهای مشاوران و مدیران یک سازمان برای سنجش میزان موفقیت برند هستند. برای سنجش میزان موفقیت برندینگ باید از آمار و ارقام کمک گرفت و با انجام تحقیقات میدانی و روش‌هایی نظیر مصاحبه‌ی عمیق و پرسش‌نامه، برندسازی انجام شده را به‌طور کامل تحلیل کرد.

۷ویژگی که نشان می‌دهد برندینگ موفق بوده است

بعضی از ویژگی‌هایی که می‌تواند نشانه‌ای از میزان موفقیت برندینگ باشد، به رضایتمندی مشتری، شخصیت برند، برند سازمانی و ارزش برند بستگی دارد. در اینجا ۷مورد موقعیتی که نشان می‌دهد Branding موفق بوده است را نام می‌بریم:

  • برند توسط مشتریان به دیگران معرفی می‌شود.
  • برند تفاوت مشخصی با برندهای رقیب دارد.
  • برند نسبت به دیگر رقبا ترجیح داده می‌شود و در اولویت‌های بالای انتخاب مشتری قرار دارد.
  • شخصیت برند جذاب است و مخاطب از برقراری ارتباط با برند احساس خوبی دارد.
  • برند باعث خوشحالی و افتخار مشتریان و کارمندان آن است.
  • برند در ذهن مخاطبان شناخته شده است و مخاطبان از پیشینه و فعالیت آن اطلاعات دارند.
  • برند از نظر موقعیت مکانی و گستردگی فعالیت در دسترس مخاطبان است.

چگونه برند خود را به دیگران معرفی کنیم ؟

به نکاتی که در زیر مکتوب شده توجه کنید تا چگونگی معرفی برند را متوجه شوید:

یک لوگوی مناسب انتخاب کنید.

لوگوی خود را در معرض دید همگان قرار دهید.

پیام برند خود را مشخص کنید.

پیام‌های کلیدی که می‌خواهید به دیگران منتقل کنید، کدامند؟ همه‌ی کارکنان باید از ویژگی‌های برند شما آگاه باشند.

برند باید یکپارچه باشد.

مفهوم برند شما باید در همه‌ی ابعاد کسب‌وکارتان جاری باشد، در طرز پاسخ دادن به تلفن‌ها، در طرز لباس پوشیدن شما و کارکنان‌تان و امضای نامه‌ها و در همه چیز.

برای کسب‌وکارتان «لحنی»در نظر بگیرید که بازتابی از برندتان باشد.

این لحن باید در تمامی ارتباطات نوشتاری و تصویرسازی‌ها، آنلاین یا غیر آنلاین، به کار گرفته شود. اگر برند شما حسی دوستانه القا می‌کند، لحن شما باید محاوره‌ای باشد. اگر برندتان شیک و مجلسی است، کمی رسمی‌تر باشید.

سعی کنید شعار تبلیغاتی داشته باشید.

یک شعار به‌یادماندنی، پرمعنا و کوتاه تهیه کنید که نشان‌دهنده‌ی ماهیت برند شما باشد.

برای ابزارهای بازاریابی خود، قالب و استانداردهایی مطابق با برندتان طراحی کنید.

در همه‌ی ابزار و روش‌ها باید طرح، رنگ، لوگو، شکل و احساس یکسانی وجود داشته باشد. لزومی ندارد تجملاتی باشید، فقط ثابت‌قدم باشید و این رویه را حفظ کنید.

صادق باشید.

اگر آنچه برندتان وعده می‌دهد را ارائه ندهید، مشتریان نه تنها شما را به دیگران توصیه نمی‌کنند بلکه خودشان هم دیگر به شما رجوع نخواهند کرد.

می توانید پیام برند خود را از طرق زیر به مخاطبان تان نشان دهید :

محیط مغازه ی شما

چگونگی رفتار کارکنان شما با مشتریان

نوع لباس پوشیدن کارکنان تان

محصولاتی که عرضه می کنید

قیمتی که برای محصولات تان مشخص می کنید

بسته بندی محصولات

روابط عمومی

گفت و شنودهای اجتماعی

پست مستقیم

اسپانسرشیپ یا حامی مالی شدن

تبلیغات

همکاری بدون سود

۱۲ اشتباه که باعث میشود اعتبار برند شما از بین برود :

همانطور که بررسی کردیم برای داشتن یک برند موفق در دنیای کسب و کار امروز باید مواردی را با دقت و تمام توان رعایت کرد . ولی در کنار آن توجه به موارد زیر هم اهمیت بالایی دارد . چون توجه نکردن و کم کاری در این موارد میتواند برند شما را از موفقیت به فراموشی و حتی نابودی برساند .

۱. کودکانه ننویسید:

تعجب کردید ! ولی این موضوع واقعا مهم است . باید قبول کنیم که مهارت‌های نوشتاری آنطور که باید باشند، نیستند. به نوشتن ، چگونه نوشتن و اهمیت آن بسیار توجه کنید.

۲. اطلاعات بیش از حد ندهید:

همه می‌دانند که باید ساده باشند اما کسی این کار را انجام نمی‌دهد. اطلاعات بیش از حد، مخاطب را گیج می‌کند و خیلی از آنها را هم به یاد نخواهد آورد.

مثلا به یکی از محصولات اپل نگاه کنید. روی آن چه می‌بینید؟ دو برند: نماد اپل و نام محصول. می‌دانید چرا؟ چون اپل می‌داند که ما با اطلاعات فراوانی محاصره شده‌ایم و تنها بخش کوچکی از آنچه می‌بینیم را می‌توانیم به خاطر بیاوریم. آن چیزی را انتخاب کنید که می‌خواهید مردم به خاطر بیاورند. بعد هم اطمینان حاصل کنید که آن را می‌بینند و باقی چیزها را هم به حداقل برسانید.

۳. به محتوایی که ارائه میدهید اهمیت دهید:

در دنیای امروز همه موشکافانه به مطالب نگاه میکنند و تا حدود زیادی میتوان گفت بازخورد نوشته هایمان را زود خواهیم دید . چرا که اگر نتوانیم آنگونه که انتظار میرود بنویسیم به سرعت به ما گوشزد خواهند کرد و این میتواند ناتوانی ما به حساب آید ..

۴. از نقل قول بپرهیزید:

خوب توجه کنید: این برند، متعلق به شماست، نه استیو جابز و نه گاندی، هیچ‌کدام صاحب این برند نیستند خودتان باشید ولی بزرگ گویی هم نکنید .

۵. به تصویری که از خود میگذارید اهمیت دهید:

مطمئنا تصویر درست و حسابی از خودتان دارید که تنها خودتان در آن باشید، لباس کاملی تن‌تان باشد، بدون عشق زندگی و بچه و سگ و گربه .باور کنید که اسم این برند، شخصی است، نه برند عشقی یا برند خانوادگی یا برند کارتونی.

۶. زیادی هم متفاوت نباشید:

متفاوت بودن به معنای متمایز بودن نیست. تفاوت بزرگی بین این دو مفهوم است. از دیدگاه مشتری بالقوه‌ تان یا هر کس دیگری که هست، متمایز بودن یعنی اینکه سعی دارید تاثیر بگذارید. به جای متفاوت بودن، روی داشته‌های ارزشمندتان تمرکز کنید، روی چیزهایی که دیگران حاضرند برایشان هزینه کنند، چون شما در آن زمینه بهتر از دیگران هستید.

۷. هشتک های بیهوده را فراموش کنید :

برخی از پروفایل‌های توییتر به طور کامل از هشتگ‌های بیش از حد استفاده شده یا مبهم انباشته شده‌اند. برخی دیوانه‌ی نمادها هستند. این هشتگ‌ها نه شخصی هستند و نه معنی دارند. کمی زحمت بکشید و از کلمه‌های خودتان استفاده کنید. یک چیز ارزشمند و به واقع متمایز پیدا کنید، نه هشتگ‌هایی همگانی یا هشتگ‌های محرمانه‌ای که هیچ‌کس از آنها سر در نمی‌آورد.

۸. به اهمیت دکمه فراخوان باور داشته باشید:

قانون اول بازاریابی: اگر دکمه‌ی فراخوان (call to action) وجود نداشته باشد، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. کاربرها می‌توانند شما را لایک کنند، فالو کنند یا به شما لینک بدهند، اما اگر کسی به طرز معجزه‌آسایی نگاهی به پروفایل شما بیاندازد، چرا نباید لینک مستقیمی به کسب‌وکار شما وجود داشته باشد؟ این طوری مشتری‌هایتان فقط دور خواهند زد.

۹. وقت طلا است آن را هدر ندهید:

اگر اصرار دارید که در پروفایل‌تان بگویید ازدواج کرده‌اید، یا مادر هستید، یا از همسر خود نام ببرید و یا بگویید که دیدگاه‌هایتان مال خودتان هستند، یا به همه بگویید که طرفدار فلان تیم فوتبال هستید ، در واقع وقت دیگران را به هدر داده و از این فرصت که می‌تواند صرف برقراری ارتباطی معنی‌دار شود، استفاده نکرده‌اید. یادتان باشد برقراری ارتباط موثر، همان چیزی است که برندینگ شخصی قرار است انجام دهد.

۱۰. به پیام ها پاسخ دهید :

قرار نیست به تک تک پیام‌ها پاسخ‌های مفصل داده بدهید که چرا مشتری‌ها باید با شما وارد معامله شوند. اما حداقل یک پیام در حد چند کلمه بفرستید . این نشانه اهمیت و توجه شما است .

۱۱. حواستان باشد هر کاری می‌کنید قسمتی از برند شماست:

برند شخصی شما قسمت بزرگی از همه‌ی قسمت‌های زندگی شماست. این موضوع حتی باید در لباس پوشیدن و همه‌ی فعالیت‌های مشترک با دوستان و همکارانتان خودش را نشان بدهد.

۱۲. گستردگی فضای مجازی را فراموش نکنید :

محتوای فضای مجازی یکی از چیزهای دیگری است که باید آینه‌ی تمام و کمال برندتان باشد، مثلا اگر برند شخصی من حاکی از همراهی با کارآفرین‌ها است، در رویدادهای مختلف فضای مجازی هم حرف‌ها و رفتارهای من باید همان کسی را به نمایش بگذارد که ادعا می‌کنم. خلاصه اینکه اگر تلاش کنید کسی باشید که واقعا نیستید، ماه پشت ابر نمی‌ماند و بالاخره معلوم می­‌شود.

در انتها فراموش نکنید :

برای برند سازی هر چه بهتر ثبات داشته باشید. این نکته را به عنوان آخرین توصیه عنوان کردم زیرا همه‌ی نکات پیشین را در بر می‌گیرد. این مهم‌ترین توصیه‌ای است که به شما می‌کنم. اگر نتوانید با ثبات و پیوسته این مسیر را ادامه دهید، همه‌ی تلاش‌های شما در تعریف و تثبیت برندتان بی‌نتیجه خواهد بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *